نقش اهل بيت(ع) در تفسير قرآن (1)

پدیدآورحسین علوی‌مهر

نشریهكوثر

شماره نشریه58

تاریخ انتشار1388/10/13

منبع مقاله

share 2598 بازدید
نقش اهل بيت(ع) در تفسير قرآن (1)

حسين علوى مهر
پاسداران قرآن

جايگاه و نقش اهل‏بيت عليهم‏السلام در ترويج و توسعه فرهنگ قرآنى، به ويژه تفسير قرآن كريم، نقش كليدى و اساسى در تبيين حقايق قرآنى است. اين مهم، همزمان با نقش تأثيرگذار رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم در تفسير آيات قرآن و تربيت مفسّرانى گران قدر از صحابه، از جمله حضرت على عليه‏السلام به عنوان صدرالمفسّرين و آگاه‏ترين اشخاص به ظاهر و باطن قرآن آغاز مى‏شود. على عليه‏السلام به عنوان يك شاگرد ويژه كه تمام مسائل وحى و شريعت را از رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم آموخته بود خود به تربيت مفسّران پرداخت و به گونه‏اى در فرهنگ و دانش آن عصر نفوذ نمود كه هيچ يك از صحابه، داراى هر دانش و منصبى كه بودند، خود را بى‏نياز از وى نمى‏ديدند. بزرگ‏ترين مفسّران صحابه پس از حضرت على عليه‏السلام مانند ابن عباس، ابن مسعود و اُبىّ بن كعب، به علم بى‏نظير آن حضرت اعتراف نموده‏اند بلكه در بسيارى از موارد، علم تفسير خود را وامدار ايشان مى‏دانند. ابن عباس مى‏گويد: «تمام آنچه را از تفسير فراگرفتم، از على بن ابى‏طالب عليه‏السلام است.»1
ابن مسعود با اتّصال معنوى و رابطه فكرى با على عليه‏السلام آموزه‏هاى خود را متأثّر از دانش و معلومات او مى‏داند و مى‏گويد: «من تفسير را از على عليه‏السلام برگرفتم و از او استفاده بردم و معلوماتم را بر او خواندم. بى‏شك على عليه‏السلام بهترين و دانشمندترين مردم پس از پيامبر خدا است.»
افزون بر آن، اين شيوه در خاندان امام على عليه‏السلام ادامه مى‏يابد. پيشوايان از اهل بيت عليهم‏السلام به افاضه علوم و گسترش فرهنگ قرآنى مى‏پردازند تا جايى كه حتّى حضرت زينب عليهاالسلام به بانوان در عصر خود قرآن و تفسير مى‏آموخت.
از آن جا كه «اهل‏بيت» مطابق روايات مفهومى گسترده دارد كه امامان معصوم عليهم‏السلام را نيز در بر مى‏گيرد، ائمّه اطهار عليهم‏السلام در توسعه فرهنگ قرآنى نقش‏هاى اساسى را ايفا كرده‏اند كه مهم‏ترين موارد آن عبارتند از:
1. نقش هدايتى و تربيتى در تفسير؛
2. تربيت مفسّر؛
3. بيان مبانى و اصول راهبردى؛
4. جلوگيرى از انحراف‏ها و كج انديشى‏ها در تفسير (كه از جمله مى‏توان به پديده جعل، اسرائيليات، تفسير به رأى، قياس و استحسانات اشاره نمود.)

1. نقش هدايتى و تربيتى در تفسير

اهل‏بيت عليهم‏السلام به عنوان افرادى كه آگاه به تمام مفاهيم و معانى قرآن هستند، چنان كه در روايات بدان اشارت رفته است، امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد: «انّا اهل بيت لم يزل اللّه يبعث منّا من يعلم كتابه من اوّله الى آخره2؛ ما اهل بيت به گونه‏اى هستيم كه خداوند متعال همواره از ميان ما كسى را برمى‏انگيزد (امام عصر خودش قرار مى‏دهد) كه آگاه به (تفسير) كتابش از آغاز تا آخر آن مى‏باشد.»
اين آگاهى به كتاب الهى، وظيفه‏اى را بر عهده آنان گذارده است و آن، هدايت انسان‏ها به شناخت حقيقى قرآن و مفاهيم آن است؛ هدايتى كه تأثيرگذارى معرفتى بر جان انسان و در نتيجه دستيابى به معرفت كامل است.
امام باقر عليه‏السلام مى‏فرمايد: «فانّما على‏الناس ان يقرأوا القرآن كما أنزل فاذا احتاجوا الى تفسيره فالاهتداء بنا و الينا3؛ وظيفه مردم است كه قرآن را طبق آنچه نازل شده است قرائت كنند؛ ولى اگر نياز به تفسير آن داشتند، هدايت به تفسير قرآن برعهده ما و به سوى ما است.»
پيامبر اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم و ائمّه اطهار عليهم‏السلام با راهنمايى‏ها و تعليم ويژه خويش، هم جان مردم را سيراب مى‏كردند و آنها را به سوى كمال هدايت مى‏كردند و هم آنها را فقيه و عارف به مفاهيم و تفسير قرآن مى‏نمودند. در اينجا به چند نمونه از نقش هدايتى اهل‏بيت عليهم‏السلام مى‏پردازيم:
1. شخصى يهودى خدمت حضرت على عليه‏السلام مى‏رسد و از او سؤال‏هايى مى‏كند، از جمله اين كه مى‏گويد: «فاَين وجه ربّك؟؛ روى پروردگار تو [كه در آياتى بدان اشاره شده است مانند: «ويبقى وجه ربّك ذوالجلال والاكرام»4[ كجاست؟»
امام على عليه‏السلام به ابن عباس فرمود: آتش و هيزمى بياور. ابن عباس گويد: آوردم و حضرت آن را سوزاند. سپس به يهودى گفت: روى اين آتش كجاست؟ يهودى گفت: من وجه و رويى بر آن نمى‏بينم.
حضرت فرمود: پروردگار من نيز اين چنين است.5
حضرت براى راهنمايى يك يهودى درباره پرسش نسبت به برخى از آموزه‏هاى قرآن، از جمله «وجه رب»، از محسوسات استفاده نموده و او را نسبت به مفهوم آيه هدايت مى‏كند، كه برخى چيزها مانند آتش «وجه» دارند اما نمى‏توان آن را مشخص كرد، سپس فرمود: «و للّه المشرق والمغرب فأينما تُوَلُّوا فثمّ وجه اللّه»6؛ مشرق و مغرب همه از آنِ خدا است، به هر طرف روى كنيد، خدا (وجه خدا) آن جا است.
2. زراره گويد: خوش نداشتم به طور مستقيم درباره «رجعت» از امام باقر عليه‏السلام بپرسم؛ لذا يك مسأله ظريف كه پرسش مرا نيز در بر مى‏گرفت، مطرح كردم. گفتم: فدايت شوم! مرا آگاه كن نسبت به كسى كه كشته مى‏شود، آيا او مرده است؟ حضرت فرمود: خير! مرگ، مرگ است و قتل چيز ديگر. به حضرت گفتم: كسى كشته نمى‏شود مگر اين كه مى‏ميرد. امام عليه‏السلام فرمود: اى زراره! گفتار خدا را از گفتار تو راستگوتر مى‏دانم. زيرا در قرآن بين اين دو فرق گذاشته است، در آيه‏اى مى‏فرمايد: «أَفَاِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ»7، و در جاى ديگر مى‏فرمايد: «وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لاَِلَى اللّهِ تُحْشَرُون»8 و اين چنين نيست كه تو مى‏گويى اى زراره! بلكه موت چيزى است و قتل چيز ديگرى.
حضرت سپس آيه «اِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ المُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ...»9 را تلاوت نمود كه خداوند از مؤمنان در مقابل بهشت، جان و مالشان را مى‏خرد.
زراره گويد: گفتم: خداوند مى‏گويد: «كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ»10؛ هركسى مرگ را مى‏چشد. آيا شما نظرتان اين است كه كسى كه كشته شود، مرگ را نمى‏چشد؟ حضرت فرمود: «ليس مَن قُتِلَ بالسّيف كمن مات على فراشه، انّ مَن قُتِلَ لابدّ من أنْ يرجع الى الدّنيا حتّى يذوقَ الموت11؛ كسى كه با شمشير كشته شود، مانند كسى نيست كه در بستر مى‏ميرد، كسى كه كشته مى‏شود، بار ديگر قطعاً به دنيا رجعت مى‏كند تا مرگ را بچشد.»

2. تربيت مفسّر

از آنجا كه قرآن، كتاب هدايت است و مردم را از تاريكى‏ها نجات و به سوى نور حقيقى راهنمايى مى‏كند، بايد براى اين امر مهم آنچه بر مردم عادى و مشتاقان معارف قرآن روشن نيست، عالمان و آگاهانى باشند تا آنها را روشن و به سوى مفاهيم نورانى قرآن هدايت كنند. سيره معصومان عليهم‏السلام همواره بر تربيت چنين عالمانى بوده است. آنان براى درك و فهم قرآن و نيز استنباط احكام شرعى شاگردانى را تربيت نموده و به آنها اجازه اجتهاد و استنباط احكام از آيات و روايات مى‏دادند. چنان كه ابن عباس تربيت شده مكتب على عليه‏السلام بود، امام باقر و امام صادق عليهماالسلام شاگردان ويژه‏اى مانند زرارة بن اعين، يونس بن عبدالرّحمن و مؤمن طاق را تربيت نمودند. امام صادق عليه‏السلام فرمود: «انّما علينا اَن نُلقى اليكم الاصول و عليكم ان تفرّعوا».12
عبدالأعلى مولى آل سام به امام صادق عليه‏السلام مى‏گويد: لغزيدم و در اثر آن ناخنم جدا شد، مرهم و دارويى بر انگشتم قرار دادم؛ با اين حالت، چگونه وضو بسازم؟ حضرت فرمود: يعرف هذا و اشباهه من كتاب اللّه عزّوجلّ، قال اللّه تعالى: «و ما جعل عليكم فى الدّين من حرج» امسح عليه13؛ حكم اين مسأله و مشابه آن را مى‏توان از قرآن استخراج نمود. خداوند مى‏فرمايد: «در دين شما بر شما حرجى نيست» در نتيجه با استفاده از آيه (نفى حرج) مى‏توان مسح روى مرهم يا پارچه‏اى كه بر زخم (جبيره) مى‏باشد، انجام داد.
امامان معصوم عليهم‏السلام گاه با تكيه بر قواعد ادبى (صرف، نحو، معانى، بيان و...) به تفسير آيات قرآن پرداخته‏اند. و به شاگردان خود مى‏آموختند كه چگونه با تكيه بر اصول و قواعد كلّى، مطالب دينى را استخراج كنند. به دو نمونه از آن بسنده مى‏شود:
الف) زراره، فقيه شيعه و تربيت شده مكتب امام باقر عليه‏السلام مى‏خواهد بداند چگونه حكم وضو و جزئيات آن از آيه وضو (مائده/6) استخراج مى‏شود.
زراره از امام باقر عليه‏السلام مى‏پرسد: آيا مرا آگاه نمى‏كنى كه از كجا دانستى و گفتى كه مسح براى قسمتى از سر و پا است؟ امام عليه‏السلام خنديد و فرمود: اى زراره! رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فرموده است و قرآن نيز از جانب خداوند اين گونه نازل شده است. چرا كه خداوند متعال مى‏فرمايد: «فاغسلوا وجوهكم» در اين صورت مى‏فهميم تمام صورت بايد شسته شود. سپس فرمود: «وايديكم الى المرافق»، سپس با فاصله بين دو كلام فرمود: «وامسحوا برؤسكم»، ما با تعبير «برؤسكم» به خاطر باء مى‏فهميم كه مسح براى قسمتى از سر است نه همه سر. سپس خداوند متعال «اَرْجُل» را به «رأس» عطف نموده است مانند عطف «يدين» به «وجه»، در اين صورت مى‏فهميم كه مسح پا نيز قسمتى از پا خواهد بود نه تمام پا. و رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم اين آيه را به همين صورت براى مردم تفسير كرده است ولى مردم آن را تباه كردند.14
امام عليه‏السلام براى اثبات وجوب شستن تمام صورت در وضو، به اطلاق «وجوه» استدلال كرده‏اند. براى مسح بعضى از سر، به «باء» در «برؤسكم»، زيرا يكى از معانى «باء» تبعيض است، چنان كه «ابن هشام» در «مغنى»15 بدان اشاره نموده است.
و براى مسح بعضى از پا (نه تمام پا)، به اتصال و عطف شدن «ارجل» بر «رؤس» استدلال نموده‏اند.
ب) مسعدة بن صدقه گويد: شنيدم در حالى كه از امام صادق عليه‏السلام پرسيده شد: آيا امر به معروف و نهى از منكر بر تمام مردم واجب است؟ حضرت فرمود: خير! به حضرت عرض شد: چرا؟ فرمود: بر كسى واجب است كه توانمند، داراى جايگاه اجتماعى و عالم به معروف و منكر باشد و بر انسان ناتوان واجب نيست؛ دليل آن، قرآن كريم است كه مى‏فرمايد: «ولتكن منكم امّة يدعون...»16 تعبير [منكم] عده‏اى خاص را بيان مى‏كند نه عموم مردم را. چنانكه در آيه شريفه «و من قوم موسى امّة يهدون بالحقّ...»17 آمده است، يعنى برخى از قوم موسى به حق هدايت مى‏كنند و نفرمود: على امّة موسى و نفرمود: على كّل قومه...18
در اين جا امام عليه‏السلام به «مِنْ» در «منكم» و «من قوم موسى» استدلال كردند كه، امر به معروف و نهى از منكر بر همه افراد واجب نيست، بلكه بر كسانى كه توانايى و آگاهى نسبت به معروف داشته باشند، واجب است.

3. بيان مبانى و اصول راهبردى

«مبانى و اصول راهبردى» به قواعد و اصولى مى‏گويند كه راهنماى علمى و عملى آگاهان باشد و نقش تعيين كننده و اثرگذار در «فهم متن دينى» داشته باشد.
يكى از نقش‏هاى مهمّ معصومان عليهم‏السلام ارائه مبانى و اصول راهبردى است كه آنان همواره در سخنان و آموزه‏هاى تفسيرى خود بدان اشارت نموده‏اند. اين مبانى نقش تعيين كننده و اثرگذار در فهم و برداشت‏هاى قرآنى دارد، كليد راهگشا براى مفسّران است و بر اساس آن مى‏توان مفاهيم آيات را كشف نمود. مهم‏ترين آنها عبارتند از:

الف) تفسير به امور علمى و قطعى

شرح و توضيح كلام خداوند با امور ظنّى و احتمالى، منتهى به تفسير به رأى مى‏شود و از مصاديق سخن گفتن بدون علم درباره قرآن است كه منجر به گناه «افتراء على‏اللّه» خواهد شد. در روايتى امام صادق عليه‏السلام از پدرانش از رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم نقل مى‏كند كه آن حضرت فرمود: «از ظن دورى كن؛ چرا كه اعتماد بر ظن و گمان، اعتماد بر دروغ‏ترين دروغ‏ها است.»19
امام باقر عليه‏السلام در مكتب تفسيرى خود از تفسير به اين شيوه، نهى نموده است. در سفارش به قتادة بن دعامه(م 117 ق.) از تابعين مدرسه عراق (كه روايات فراوانى در تفسير دارد) اين مطلب را بيان داشته است. زيد شحّام گويد:
قتادة بن دعامه نزد ابوجعفر امام باقر عليه‏السلام آمد. امام فرمود: اى قتاده! تو فقيه اهل بصره هستى؟ گفت: چنين مى‏پندارند. ابوجعفر فرمود: به من خبر رسيده است كه تو قرآن را تفسير مى‏كنى؟ قتاده گفت: آرى. امام عليه‏السلام به وى فرمود: با علم آن را تفسير مى‏كنى يا با جهل؟ گفت: با علم.
ابوجعفر عليه‏السلام فرمود: اگر با علم آن را تفسير مى‏كنى، پس تو، تو هستى (در همان مرتبه‏اى هستى كه گمان مى‏كنى.) حال من از تو مى‏پرسم.
قتاده گفت: بپرس. امام عليه‏السلام از معناى آيه‏اى سؤال نمود و او پاسخ ناصحيح داد و امام او را متوجّه اشتباهش نمود و فرمود: واى بر تو اى قتاده! اگر قرآن را از پيش خود (و با رأى و ديدگاه شخصى خود) تفسير مى‏كنى، هم خود هلاك شده‏اى و هم ديگران را هلاك كرده‏اى.20
امام كاظم عليه‏السلام در حديثى از پدرانش نقل مى‏كند: شايسته نيست كه به هرگونه كه بخواهى، سخن بگويى؛ زيرا خداوند متعال مى‏فرمايد: «وَ لا تَقْفُ مَا لَيَسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ»21؛ از چيزى كه علم به آن ندارى پيروى مكن.22
از اين روايات استفاده مى‏شود كه «تفسير» بايد بر اساس علم باشد و در غير اين صورت، موجب هلاكت خود مفسّر و ديگران خواهد شد.

ب) توجّه به مسائل اعتقادى آيات

در برخى مواقع، ائمه اطهار عليهم‏السلام مخاطبان خود را به بُعد توحيدى آيات توجّه مى‏دادند.
در روايت است كه عمرو بن عبيد از امام باقر عليه‏السلام معناى غضب خداوند در آيه «و مَن يَحْلِلْ عليهِ غضبى فقد هوى»23 را پرسيد. حضرت فرمود: «هو العقاب يا عمرو، انّه مَن زَعم انّ اللّه ـ عزّوجلّ ـ زال من شى‏ءٍ الى شى‏ءٍ فقد وصفه صفةَ مخلوقٍ...»24
در روايت ديگرى آمده است: «كسى كه گمان ببرد، چيزى مى‏تواند خداوند را تغيير دهد، كافر است.»25
امام باقر عليه‏السلام توحيد حقيقى را بيان نموده و بُعد توحيدى در آيات را مورد توجّه قرار داده است.

ج) توجّه به بُعد ولايى آيات

جابر بن يزيد جُعْفى (م 127 ق.) كه از تابعان مدرسه عراق است، گويد: از امام باقر عليه‏السلام درباره آيه شريفه «لئن قُتِلتم فى‏سبيل اللّه او مُتُّم»26، پرسيدم. امام باقر عليه‏السلام فرمود: اى جابر! آيا مى‏دانى منظور از «سبيل اللّه» در آيه چيست؟ پاسخ دادم: نه، نمى‏دانم، مگر اين كه از شما بشنوم. حضرت فرمود: «سبيل اللّه» على عليه‏السلام و فرزندانش مى‏باشد و آيه مى‏فرمايد: كسى كه در راه ولايت اينان كشته شود، كشته شده راه خداست و كسى كه در ولايت (و با ولايت) اينان بميرد، در راه خدا مرده است.27
توجّه به بُعد ولايى آيات، نه تنها در اين روايت، بلكه در بسيارى از سخنان ائمه‏اطهار عليهم‏السلام يك اصل حاكم بر تفسير و فهم قرآن مى‏باشد. در روايتى، امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد: «انّ اللّه جَعَلَ ولايتنا اهل البيتِ قُطْبَ القرآنِ و قُطْبَ جميعِ الكتب، عليها يستديرُ محكمُ القرآن.»28

د) جاودانه بودن قرآن

قرآن كريم آخرين كتاب آسمانى براى هدايت بشر است؛ از اين رو، بايد قوانين آن به گونه‏اى باشند كه تا روز قيامت بتوانند نقش هدايتگرى براى فرد و جامعه ايفا نمايند. لازمه اين مبنا، برخوردار بودن قرآن كريم از احكام جاودانه و انطباق با زمان‏هاى حال و آينده و نيز برخوردارى از باطنى عميق است.
از اين رو، امام باقر عليه‏السلام در روايتى مى‏فرمايد: «اگر اين طور باشد كه وقتى آيه‏اى در باره قومى نازل شد، پس از آن كه آن قوم مردند، آيه نيز بميرد، چيزى از قرآن باقى نمى‏ماند. ولى قرآن كريم تا آسمان و زمين هست، جارى است.»29
همچنين امام صادق عليه‏السلام فرموده است: «قرآن تأويلى دارد كه بسان روز و شب و مه و مهر در جريان است.»30

ه) ارجاع متشابهات به محكمات

يكى از راههاى صحيح تفسير قرآن كريم استفاده از آيات محكم براى فهم متشابهات قرآن كريم است؛ چنان كه خود قرآن آياتش را بر دو قسم نموده: يكى، محكمات كه آنها اصل و مادر هستند و ديگرى، متشابهات «مِنهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ»31، مفهوم امّ‏الكتاب و اصل بودن «هنّ امّ الكتاب»مرجعيت محكمات براى متشابهات را روشن مى‏سازد.
اين اصل از يك طرف به ما مى‏فهماند كه اوّلاً قرآن با قرآن قابل تفسير است. ثانياً به نوعى استقلال فهم قرآن را براى ما بيان مى‏كند كه اگر جايى از قرآن (مانند متشابهات) براى انسان قابل فهم نبود، در جاى ديگر بايد به سراغ آن رفت.
امام رضا عليه‏السلام مى‏فرمايد: «من ردّ متشابه القرآن الى محكمه هدى الى صراط مستقيم32؛ كسى كه متشابهات قرآن را به محكمات آن برگرداند، به راه راست هدايت شده است.»
علاّمه طباطبايى قدس‏سره پس از بيان رواياتى درباره تفسير متشابهات، مى‏نويسد: از روايات همان مطلبى را كه ما بيان كرديم؛ يعنى ارجاع متشابهات به محكمات، استفاده مى‏شود و تشابه در متشابهات قابل رفع است چرا كه محكمات مى‏توانند متشابهات را تفسير كنند.33
راه ديگر براى فهم متشابهات
قرآن كريم براى فهم متشابهات، اصل ديگرى را مطرح مى‏كند كه: «تأويل و علم به متشابهات نزد راسخان در علم است.»34 و در روايات فراوان و گسترده‏اى ائمه عليهم‏السلام خود را «راسخان در علم» مطرح نموده‏اند.
امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد: ائمه اطهار عليهم‏السلام راسخان در علمند و تأويل قرآن را مى‏دانند.35
همچنين مى‏فرمايد: «الرّاسخون فى‏العلم اميرالمؤمنين والائمة من ولده36؛ راسخان در علم، على بن ابيطالب و امامان از فرزندان او است.» چنانچه در روايت ديگر، امام باقر عليه‏السلام رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم را برترين راسخان در علم معرّفى مى‏كند.37
در روايات از يك طرف، هشدار داده شده كه تأويل متشابهات و تكيه بر آراء شخصى مفسّر، موجب هلاكت مفسّر است. از طرف ديگر، مرجع فهم متشابهات را اولياء الهى مطرح نموده‏اند؛ همان طور كه قرآن كريم راسخان در علم را مرجع فهم متشابهات معرّفى نموده است.
امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد: «انّما هلك الناس فى‏المتشابه لانّهم لم يقفوا على معناه و لم يعرفوا حقيقته فوصعوا له تأويلات من عند أنفسهم بآرائهم و استغنوا بذلك عن مسألة الاوصياء38؛ مردم در تفسير آيات متشابه هلاك شده‏اند. زيرا آگاهى به معناى آن ندارند و حقيقت آن را نمى‏فهمند، با آراء شخصى خود آيات را تأويل مى‏كنند؛ در نتيجه خود را از جانشينان حقيقى پيامبر بى‏نياز مى‏بينند.»

و ) قرآن، معيار فهم حقيقى دين

اهل‏بيت عليهم‏السلام همواره «قرآن» را محور و معيار فهم دين معرفى نموده و سفارش نموده‏اند كه در تمام مسائل به قرآن مراجعه شود. ائمّه عليهم‏السلام افزون بر آموزه‏هاى روش تفسير قرآن به قرآن، بر عرضه سنّت بر قرآن نيز تأكيد نموده‏اند. رواياتى كه از آنان مى‏رسد مى‏توان آن را با قرآن كريم ارزيابى نمود، اگر موافق و در راستاى قرآن بود، قابل پذيرش و اگر نبود، قابل طرد است. بنابر اين معيار و موازنه اصل و اساسِ شريعت و دين، قرآن كريم است.
امام صادق عليه‏السلام فرمود: «انّ على كلّ حقّ حقيقةً و على كلّ صواب نوراً فما وافق كتاب اللّه فخذوه و ما خالف كتاب اللّه فدعوه39؛ بر سراپرده هر حقّى حقيقتى و نورى نهفته، بنابراين آنچه با قرآن سازگار است، بگيريد و آنچه مخالف است، رها سازيد.»
از اين روايت استفاده مى‏شود كه تمام مطالب دين به طور عموم كه بر فرهنگ مسلمانان القاء مى‏شود، قابل عرضه بر كتاب الهى است.
پيامبراسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم در سرزمين منا، خطبه خواندند و فرمودند: «اى مردم! آنچه از من به دست شما مى‏رسد، اگر موافق كتاب خدا باشد، من آن را گفته‏ام و اگر مخالف كتاب خدا باشد، آن را نگفته‏ام.»40
امام صادق عليه‏السلام اصل و اساس شريعت را قرآن معرّفى نموده و مى‏فرمايد:
«ما من امر يختلف فيه اثنان الاّ و له اصل فى كتاب اللّه و لكن لايبلغه العقول41؛ هيچ چيزى نيست كه مورد اختلاف دو نفر باشد مگر اين كه براى آن اساسى در كتاب خدا وجود دارد، لكن عقل‏ها و فهم‏هاى عادى آن را درك نمى‏كنند.»
اهل بيت عليهم‏السلام در تكريم و ارزش و اعتبار علمى «قرآن كريم» تا جايى تأكيد داشته‏اند كه در تمام تعهّدات و قراردادها و عقود، هر شرطى در ضمن قرارداد باشد، نبايد مخالف كتاب خدا باشد و الاّ پذيرفته نيست.
امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد: «المسلمون عند شروطهم الاّ كلّ شرط خالف كتاب اللّه عزّوجلّ فلايجوز و اِنْ كان شرطاً يخالف كتاب اللّه عزّوجلّ فهو ردّ الى كتاب اللّه؛ مسلمانان پايبند به شروط در قراردادها هستند مگر شرطى مخالف قرآن باشد كه آن شرط اعتبارى ندارد.»

پى‏نوشت‏ها:

1. التفسير والمفسّرون، ذهبى، ج 1، ص 96.
2. بصائرالدرجات، صفّار، حسن، ج ، ص 194.
3. تفسيرالفرات، فرات كوفى، ص 258.
4. الرّحمن/ 27.
5. نورالثقلين، حويزى، على بن جمعه، ج 1، ص117.
6. بقره/ 115.
7. آل عمران / 144.
8. همان / 158.
9. توبه / 111.
10. آل عمران / 185؛ انبياء / 35 و عنكبوت / 57.
11. تفسير عياشى، ج 2، ص 112.
12. وسائل الشيعه، حرّ عاملى، ج 18، ص 40، مشابه اين روايت، امام رضا(ع) به احمد بن محمد بن ابى‏نصر بزنطى فرمود: «علينا القاء الاصول و عليكم التفريع»، همان / 41.
13. تهذيب الاحكام، شيخ طوسى، ج 1، ص 363.
14. تفسير عياشى، ج 1، ص 299، ح 52؛ تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 596.
15. مغنى اللبيب، ص 55، حرف الباء،معناى‏يازدهم.
16. آل عمران / 104.
17. اعراف / 159.
18. نورالثقلين، ج 1، ص 380.
19. وسائل الشيعه، ج 18، ص 38.
20.روضه‏كافى،كلينى،محمدبن‏يعقوب،ص142،ح485.
21. اسراء / 36.
22. وسائل الشيعه، ج 18، ص 17.
23. طه / 81.
24. نورالثقلين، ج 3، ص 386.
25. سفينة‏البحار، محدّث قمى، ج 2، ص 265.
26. آل عمران / 157.
27. تفسير عياشى، ج 1، ص 202.
28 و 29. همان، 5 و 11.
30. بحارالانوار، ج 23، ص 79.
31. آل عمران / 7.
32. بحارالانوار، ج 92، ص 377.
33. تفسير الميزان، ج 3، ص 68.
34. آل عمران / 7.
35. بصائرالدرجات، ص 223.
36. وسائل الشيعه، ج 18، ص 231.
37. نورالثقلين، ج 1، ص 316.
38.بحارالانوار،ج93،ص12؛ميزان‏الحكمه،ج8،ص99.
39. وسائل الشيعه، ج 18، ص 85، ح 34.
40 و 41. همان، ص 79 و 581.

مقالات مشابه

فلسفه تفسیر قرآن کریم

نام نشریهقرآن و علم

نام نویسندهمحمدعلی رضایی اصفهانی, محمد امینی تهرانی

بررسي تطبيقي آيه ولايت در تفاسير فريقين

نام نشریهمطالعات تفسيري

نام نویسندهابراهیم کلانتری, محمدرضا عبدالله‌پور

گونه شناسی روایات تفسیری در فضیلت امام حسین علیه السلام

نام نشریهحدبث حوزه

نام نویسندهسیدمحسن موسوی, میثم خلیلی

الگوی راهبردی قرآن در ایجاد گرایش روحی به پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع)

نام نشریهکتاب قیم

نام نویسندهمحمدتقی دیاری بیدگلی, سجاد غفوری‌نیا

نگاهی ادبی به استشهادات غیر مستقیم ائمه به قرآن

نام نشریهپژوهش های ادبی – قرآنی

نام نویسندهنصرت نیل‌ساز, سمیه اهوارکی